درباره وبلاگ


من غلام قمرم غير قمر هيچ مگو پيش من جز سخن شمع و شكر هيچ مگو
آرشيو وبلاگ
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 9
بازدید کل : 3543
تعداد مطالب : 14
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1

بسم الله الرحمن الرحيم




 گاهي اگر با ماه صحبت كرده باشي 

از ما اگر پيشش شكايت كرده باشي
گاهي اگر در چاه مانند پدر آه اندوه مادر را حكايت كرده باشي
گاهي اگر زير درختان مدينه بعد از زيارت استراحت كرده باشي
گاهي اگر بعداز وضو مكثي كني تا آيينه را غرق حيرت كرده باشي
در سالهاي سال دوري و صبوري چشم انتظاري را شفاعت كرده باشي
حتي اگر بي آنكه مشتاقان بدانندگاهي نمازي را أمامت كرده باشي
يا در لباس ناشناسي در شب قدر از خود حديثي را روايت كرده باشي
يا در ميان كوچه هاي سردو تاريك نان و پنير و عشق قسمت كرده باشي
پس بوده اي و هستي و ميآيي از راه تاحق دلها را رعايت كرده باشي
پس مردمك هاي نگاه ما عقيمند تو حاضري بي آنكه غيبت كرده باشي


دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, :: 15:26 ::  نويسنده : سيد علي

مردي احساس کرد که گوش همسرش سنگين شده و شنوايي اش کم شده است... به نظرش رسيد که همسرش بايد از سمعک استفاده کند ولي نمي دانست اين موضوع را چگونه با او درميان بگذارد. به اين خاطر، نزد دکتر خانوادگي شان رفت و مشکل را با او درميان گذاشت. دکتر گفت: براي اينکه بتواني دقيقتر به من بگويي که ميزان ناشنوايي همسرت چقدر است، آزمايش ساده اي وجود دارد. اين کار را انجام بده و جوابش را به من بگو... ابتدا در فاصله ي 4 متري او بايست و با صداي معمولي، مطلبي را به او بگو. اگر نشنيد، همين کار را در فاصله ي 3 متري تکرار کن. بعد در 2 متري و به همين ترتيب تا بالاخره جواب بدهد. آن شب همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهيه ي شام بود و خود او در اتاق پذيرايي نشسته بود. مرد به خودش گفت: الان فاصله ي ما حدود 4 متره؛ بهتره امتحان کنم. سپس با صداي معمولي از همسرش پرسيد: «عزيزم! شام چي داريم؟» جوابي نشنيد بعد بلند شد و يک متر جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و همان سوال را دوباره پرسيد و باز هم جوابي نشنيد. بازهم جلوتر رفت و به درب آشپزخانه رسيد. سوالش را تکرار کرد و بازهم جوابي نشنيد. اين بار جلوتر رفت و درست از پشت همسرش گفت: «عزيزم شام چي داريم؟» و همسرش برگشت و گفت: «مگه کري؟! براي چهارمين بار ميگم: خوراک مرغ»!! به همين سادگي ست! گاهي درست در شرايطي که فکر مي کنيم تمام حق با ماست و عيب از طرف مقابله، معلوم ميشه که درست برعکس، اين خودِ ما هستيم که اون عيب رو داريم! بهتره هميشه اينو در نظر بگيريم که: «شايد ايراد از منه»، «شايد من اشتباه مي کنم»، «شايد من نفهميدم»، «شايد نظر من نادرسته»، و شايد، و شايد و شايد...



یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:, :: 23:49 ::  نويسنده : سيد علي

دنیا به کام تلخ من امشب عسل شده است

شیرین شده است و ماحصلش این غزل شده است

تاثیر مهر مادریت بوده بر زبان

این واژه ها اگر به تغزل بدل شده است

مادر!حضور نام تو در شعر های من

لطف خداست شامل حال غزل شده است

غیر از تو جای هیچ کسی نیست در دلم

این مسأله میان من و عشق حل شده است

سیاره ای که زهره نشد آه می کشد

آه است و آه  آنچه نصیب زحل شده است

زهرایی و تلألو نور محبتت

در سینه ام ز روز ازل لم یزل شده است

با نام تو هوای غزل معنوی شده است

بی اختیار وارد این مثنوی شده است

هرگز نبوده غیر تو مضمون بهتری

تنها تویی که بر سر ذوقم می آوری

نامت مرا مسافر لاهوت کرده است

لاهوت را شکوه تو مبهوت کرده است

از عرش آمدی و زمین آبرو گرفت

باید برای بردن نامت وضو گرفت

نور قریش! تا که تویی صاحب دلم

غرق خداست شعب ابی طالب دلم

عمرت نفس نفس همه تلمیح زندگی است

حرفت چراغ راه و مفاتیح زندگی است

از این شکوه ، ساده نباید عبور کرد

باید مدام زندگیت را مرور کرد

چون زندگیت ساده تر از مختصر شده است

پیش تجملات ، جهازت سپر شده است

آیینه ای و سنگ صبور پیمبری

در هر نفس برای پدر مثل مادری

اشک شما عذاب بهشت است ، خنده کن

لبخندت آفتاب بهشت است ، خنده کن

دنیای ما نبوده برازنده ی شما

هجده نفس زمین شده شرمنده ی شما

آیینه ای نهاده خدا بین سینه ام

حس می کنم مزار تو را بین سینه ام

مانند آن خسی که به میقات پر کشید

قلبم به سوی مادر سادات پر کشید .

 



یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:, :: 14:46 ::  نويسنده : سيد علي

 

وَ إِذَا سَأَلَكَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُۆْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ.

ترجمه: چون بندگان من در باره من از تو بپرسند ، بگو که من نزدیکم و به ندای کسی که مرا بخواند پاسخ می دهم پس به ندای من پاسخ دهند و به من ایمان آورند تا راه راست یابند. (آیه ی 186 سوره مبارکه بقره)

امروز بنا داریم آیه ی 186 سوره مبارکه بقره را اندکی شرح دهیم. داستان از این قرار است که عده ای به محضر پیامبر اکرم رسیدند و از آن حضرت سوال کردند که آیا خدا دور است یا نزدیک؟ باید برای گفتگوی با وی بلند صحبت کنیم یا آرام؟

پس از این پرسش، وحی بر رسول خدا نازل شد و این آیه شریفه پاسخ سوال اصحاب پیامبر را در بر داشت.(قریب به مضمون)

 

چند نکته در باب دعا عرض می کنم:

اولاً: دعا از بهترین راه های ارتباط با خداست. به وسیله دعا انسان می تواند به منبع نور و هدایت متصل گردد.

دعا شاهراه بندگی و عبودیت است. خدای کریم می فرماید:

قُلْ مَا یَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّی لَوْلَا دُعَاۆُكُمْ

بگو: اگر دعای شما نباشد، پروردگارم هیچ اعتنایی به شما نمی کند. (فرقان ، 77)

اساساً دعا وسیله جلب توجه و عنایت پروردگار به بندگان است.

اولین ادب در دعا قطع امید از غیرخداست. تا زمانی که انسان در دل خود و در کنار خدا کس دیگری و چیز دیگری را راهگشا و کارگشا بداند به مرتبه ی متعالی دعا و ارتباط با خدا دست نیافته است

 

قرآن کریم می فرماید:

إنَّ الَّذِینَ یَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ

بى‏تردید كسانى كه از پرستش من تكبر مى‏ورزند زودا كه سر افكنده وارد دوزخ شوند . (غافر،60)

در تفسیر این آیه شریفه بیان شده است که منظور از عبادت در این آیه، دعا می باشد. رسول خدا می‌فرمایند:

اذا اذن الله لعبد فی الدّعا فتح له باب الاجابه بالرحمه. (ارشاد القلوب ج1/ ص 149)

هرگاه خداوند بر روی بنده ای باب دعا را باز نماید، باب اجابت را نیز با مهربانی و رحمت می گشاید.

دعا از ضروری ترین نیازهای یک انسان است. انسان منهای دعا، فاقد هرگونه معنویت و تهی از هر گونه امیدواری است.

در روایات شریف تعابیر زیبایی در خصوص دعا مطرح شده است.

پیامبر اکرم می فرمایند:

افضل العباده الدعا (برترین و بافضیلت ترین عبادت دعاست)

و همان وجود نورانی می فرمایند:

الدّعا مخّ العباده یعنی دعا مغز عبادت است.

دعا

 

در واقع هیچ عبادتی منهای مغز آن که دعا می باشد ارزش و اعتباری ندارد. دعا ارتباط با سلطان سلاطین عالم است. فرقی که این ارتباط با ارتباطات دیگر دارد در این است که برای دیدار با هر سلطان و پادشاهی باید وقت قبلی گرفت و در بارگاه او به حضورش رسید.

اما دعا به گونه ای است که هر زمان و در هر مکان می توان به درگاه آن پادشاه ملک و ملکوت تشرّف یافت و درد دل و حاجت خود را با او در میان گذاشت.

آیه شریفه ای که در ابتدای این نوشتار بیان کردم حاوی نکته ای شیرین و شنیدنی است.

در این آیه، 7 بار خدای متعال کلمه "من" را بیان می فرمایند.

هرگاه بندگان من از تو درباره ی من بپرسند. (بگو) من نزدیکم و دعای دعاکننده را به هنگامی که من را بخواند اجابت می کنم. پس آنان باید فرمان من را گردن نهند و به من ایمان آورند، باشد که راه یابند.

تأکید خدا بر این است که هر چه هست از اوست و تنها باید او را خواند. توسل و توجه و کمک خواستن از غیر خدا و کسانی که او معرفی فرموده است کمکی در جهت حل مشکلات انسان نمی کند.

بد نیست در اینجا به نکاتی درباره ی آداب دعا هم اشاره کنم.

دعا همچون عبادات دیگر آدابی دارد که با التزام به آن می توان درصد اجابت و استجابت را افزون کرد.

اولین ادب در دعا قطع امید از غیرخداست. تا زمانی که انسان در دل خود و در کنار خدا کس دیگری و چیز دیگری را راهگشا و کارگشا بداند به مرتبه ی متعالی دعا و ارتباط با خدا دست نیافته است.

دعا از ضروری ترین نیازهای یک انسان است. انسان منهای دعا، فاقد هرگونه معنویت و تهی از هر گونه امیدواری است

 

فقط باید از او مدد گرفت و از او مسألت نمود. این مهمترین سرِّ دعاست.

ثانیاً: باید دانست مواردی مانع استجابت دعا می شوند.

از جمله مهمترین این موانع گناه می باشد. گناه و معصیت راه استجابت را مسدود می کند.

در حدیث قدسی خدای متعال می فرماید:

انّ العبد یدعونی للحاجه فآمر بقضائها فیذنب فاقول للملک انّ عبدی قد تعرّض لسخطی بالمعصیته فاستحقّ للحرمان و انّه لاینال ماعندی الا بطاعتی.

همانا بنده، مرا در حاجت خود می خواند پس من امر می کنم به برآورده کردن حاجت او. سپس او گناهی مرتکب می شود، پس من به فرشته می گویم: همانا بنده من با گناه خود سخط و ناراحتی مرا موجب شد، پس مستحقّ محرومیت و عدم استجابت دعاست و همانا او به آنچه که در نزد من است نمی رسد مگر به وسیله اطاعت و بندگی.

لقمه ی حرام هم از موانع استجابت دعاست.

دعا به گونه ای است که هر زمان و در هر مکان می توان به درگاه آن پادشاه ملک و ملکوت تشرّف یافت و درد دل و حاجت خود را با او در میان گذاشت

 

نبی اکرم می فرمایند:

انّ العبد لیرفع یده الی الله و مطعمه حرام فکیف یستجاب له و هذا حاله

همانا بنده ی خدا دست نیاز خود را به سوی خدا بلند می نماید در حالی که غذا و لقمه ی او از حرام به دست آمده است. چگونه دعایش مستجاب شود حال آنکه وضعیتش این چنین است؟!

ثالثاً: دعا همواره مستجاب است. اما در برخی از زمان ها و مکان ها به استجابت نزدیک تر است.

مثلاً دعا در روز عرفه و در صحرای عرفات و یا دعا در تحت قبه سیدالشهداء و یا دعا در شب نیمه شعبان و شب های قدر. این مواقف و مواقع اثر فزونتری در استجابت دارند.

رابعاً: برای دعا مستحب است که انسان کف دست خود را به سوی پروردگار بلند کند و سپس با کف دست بر صورت خود مسح نماید .امام صادق علیه السلام می فرمایند:

"هیچ بنده ای دستش را به درگاه خدای عزیز جبار دراز نکند، مگر آنکه خداوند شرم کند آن را خالی برگرداند، تا اینکه از فزونی رحمت خویش هر اندازه که بخواهد، در آن بنهد.

بنابراین، هرگاه یکی از شما دعا کرد، پیش از آن که دستش را بیاندازد، آن را به سر رو روی خود بکشد. "

پنجم آنکه: در دعا و مسألت از خدا شایسته است که انسان الحاح و اصرار و پافشاری نماید و آنچه می خواهد را زیاد نداند.

امام باقر علیه السلام می فرمایند:

لاتستکثروا شیئاً مما تطلبون فما عندالله اکثر مما تقدرون.

آنچه را می طلبید، هرگز بسیار مپندارید. زیرا آنچه نزد خداست، بیش از آن است که شما می پندارید.

بخشندگی خدا هرگز با چارچوب فکر و درک ما سازگاری ندارد. نباید به بزرگی خواسته خود بنگریم؛ چرا که قدرت خدا در برآورده نمودن خواسته های ما بیش از آن چیزی است که تصور می کنیم.

علیرضا مهدوی شاهرودی

بخش قرآن تبیان

 

ارسال به
شبکه اجتماعی تبیان
 
 
مسابقه .


یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:, :: 14:27 ::  نويسنده : سيد علي

 سلام دوستاي خوبم خواهش ميكنم براي بهتر شدن وب نظر يادتون نره!!!



جمعه 30 تير 1391برچسب:, :: 18:5 ::  نويسنده : سيد علي

 زخمي ام التيام مي خواهم التيام از امام مي خواهم 

السلام عليك يا ساقي، من عليك السلام مي خواهم 
گاه گاهي كمي جنون دارم من جنوني مدام مي خواهم
تا بگردم كمي به دور سرت توف بيت الحرام مي خواهم
لحظه ي مرگ چشم درراهم از تو حسن ختام مي خواهم 
در نجف سينه پر فراق از عشق گفت لايمكن الفرار از عشق
مصرع ناقص من كاش كه كامل ميشد شعر در وصف تو از سوي تو نازل ميشد
علي جان، شعر در شأن تو شرمنده به همر اهم نيست
واژه در دست من آنگونه كه مي خواهم نيست
من كه حيران تو حيران توام ميدانم نه فقط من كه در اين دايره سرگردانم
همه ي عالم و آدم به تو مي انديشد شك ندارم كه خدا هم به تو مي انديشد
علي جان، در زمين هستي و آن سو تر از افلاك تويي
علت خلق زمين اي پدر خاك تويي
كعبه از راز جهان راز خدا آگاه است
راز ايجاز خدا نقطه ي بسم الله است
كعبه افتاده به پايت سر راهت سر مست
پيراهن چاك غزل خوان و سرايي دردست
كعبه وقتي كه در آغوش خودش يوسف ديد
خود زليخا شد و خود پيراهن صبر دريد
كعبه بر سينه ي خود نام تو اي مرد نوشت
قلم خواجه ي شيراز كم آورد نوشت
ناگهان پرده برانداخته اي يعني چه؟
مست از خانه برون تاخته اي يعني چه؟
راز خلقت همه پنهان شده در عين علي است
كهكشان ها نخي از وصله ي نعلين علي است
روز و شب از تو غذا از تو غدر مي گويد
ها عليٌ بشرٌ كيف بشر مي گويد
واژه ها روي ابابيل لبت سجيل است
دام بگذار كه گنجشك تو جبرائيل است
نه فقط دست زمين از تو تورا مي خواهد
سالياني است كه معراج خدا مي خواهد
زير پاي تو به زانوي ادب بنشيند
لحظه اي جاي يتيمان عرب بنشيند
دم به دم عمر تو تلميح خدا بود علي
رقص شمشير تو تفريح خدا بود علي
واي اگر تيغ دو دم را به كمر مي بستي
واي اگر پارچه ي زرد به سر مي بستي
در هوا تيغ دودم نعره ي هوهو مي زد
نعره ي حيدري أين طفرو مي زد
بار ديگر سپر و تيغ وعلم را بردار
پادر اين دايره بگذار عدم را بردار
بعد از آن روز كه در كعبه پديدار شدي
يازده مرتبه در آينه تكرار شدي
راز خلقت همه پنهان شده در عين علي است
وعلي عين خدا است و خدا عين علي است


جمعه 30 تير 1391برچسب:, :: 12:18 ::  نويسنده : سيد علي
هواي جمكران تو دل مارا هوايي كرد
دلم را گنبد فيروزه اي رنگي طلايي كرد
من إز شب هاي كوه خضر زيباتر نخواهم ديد
إز آنجاهم حرم هم جمكران را ميتوان بوسيد
اگرچه مردم دنيا سراسر دوستت دارند
وليكن اهل قم يك جور ديگر دوستت دارند
خدارا شكر بين شهر ما از تو نشان پيداست
كمي از پشت بام خانه ي ما جمكران پيداست
اگر هر جاي دنيايم دلم در يك خيابان است
هميشه نيمه ي شعبان دلم در چهار مردان است
خياباني كه دل سرمست يوسف ميشود در آن
وبأ اصرار هي شربت تعارف ميشود در آن
به پاي دل به شوق ديدن دلدار خواهم رفت
پياده از حرم با گريه تا گلزار خواهم رفت
حرم،گلزار احساس صفا تا مروه را دارد
وبالاي سرم يك كعبه ي زيبا خدا دارد
من بيچاره دنبال تو هستم چاره ي من چيست
تو هستي در ميان ما ولي توفيق ديدن نيست
وميدانم مرا كه دل به تو بستم تو ميبيني
اگرچه اهل پايين شهر قم هستم تو ميبيني
بيا و رحم كن آقا به حال گريه زاري ها

كه ديگر عاشقان را ميكشد چشم انتظاري ها

(سيد حميد رضا برقعي) 



جمعه 30 تير 1391برچسب:, :: 11:26 ::  نويسنده : سيد علي

 

انتظار دیدنت را چشم میشوم و بوسیدنت را لب

گوشم از روی زنگ دست بر نمیدارد

کفش هایم هی رو به در حیاط جفت میشوند

...

به این گمان که تو ناگهان... 



جمعه 30 تير 1391برچسب:, :: 9:16 ::  نويسنده : سيد علي

 

انتظار دیدنت را چشم میشوم و بوسیدنت را لب

گوشم از روی زنگ دست بر نمیدارد

کفش هایم هی رو به در حیاط جفت میشوند

...

به این گمان که تو ناگهان... 



جمعه 30 تير 1391برچسب:, :: 9:16 ::  نويسنده : سيد علي

 

 

 

میهمان خدا خوش آمدی ... همه ما هم مهمون بودیم و هم لحظاتی رو که در انتظار اومدن مهمون بودیم رو تجربه کردیم.

 

مقدماتی که برای هر کدوم از این دو موقعیت جدا از هم فراهم کردیم کاملا متفاوت بوده.

 

مثلا وقتی می فهمی به خونه مادربزرگت دعوت شدی کلی خوشحال می شی، شاید به خاطر راحتی و آسایششه که اونجا بیشتر از جاهای دیگه احساس می کنی؟

 

یا به قول معروف، خونه مادربزرگا خودمونی تره.

 

میهمان خدا خوش آمدی ...

 

یا وقتی منتظر کسی هستی که دعوتش کردی، گاهی اونقدر برای اومدنش انتظار می کشی که فکر می کنی چقدر زمان طولانی تراز روزهای معمولی سپری میشه و تمام این انتظار یکباره با شنیدن صدای زنگ در به پایان می رسه.

 

حالا ما می خوایم بدونیم شمایی که به چنین ضیافت باشکوهی دعوت شدی چه مقدماتی رو برای ورود به این مهمونی فراهم کردی؟

 

مخصوصا وقتی می دونی پروردگاری که میزبان توست از ماه ها قبل منتظر حضور تو بر سر خوان رحمتش بوده  و از دو ماه قبل تمام مقدمات را برای میزبانی از تو فراهم کرده؟

 

 

میهمان خدا خوش آمدی ...

 

وقتی به عنوان میهمان زنگ دری رو می زنیم، داریم اعلام وجود می کنیم.

می خوایم بگیم که ما اومدیم.

 

حالا وقتی می دونی در این ضیافت الهی میزبانت پروردگار کریم و بخشنده است و قراره خودش در را برای ورود تو باز کنه، چه احساسی داری؟

چه جوری می خوای باهاش حرف بزنی تا بهش بگی که اومدی

که هستی؟

 

که سر موقع و با آمادگی کامل بر خوان نعمتش حضور پیدا کردی؟

 

 
میهمان خدا خوش آمدی ...

 

وقتی به خونه کسی دعوت می شی، تمام سعی میزبان، اینه که به بهترین وجه از تو پذیرایی کنه.
 

می دونیم که هر مهمونی، پذیرائی خاص خودش رو داره، تا به حال از خودت پرسیدی که پروردگار کریممان چگونه از تو و دیگر میهمانانش پذیرایی می کنه؟

 

و یا اینکه خداوند متعال خوان نعمتش را به چه آراسته؟

 

میهمان خدا خوش آمدی ...

 

 

رسول خدا در پاسخ به این سۆال چنین می فرمایند:

ای مردم

به درستی که بخت به شما روی آورده چه بخواهید و چه نخواهید!

حلول ماه خداست که با برکت و رحمتش به شما روی آورده.

 

در ماه خدا باران رحمت بر عموم مردم فرو می‌ریزد و باب آمرزش گناهان بر نادمان گشوده شده و هر که بخواهد رحمت و برکت این ایام را به دست می‌آورد.

 

همگی شما در این ماه از جانب خداوند به میهانی و ضیافتی عظیم و الهی دعوت شده‌اید.

میهمان خدا خوش آمدی ...

 

با فرارسیدن این ماه نفس های شما تسبیح خداوند محسوب خواهد شد و خواب شما عبادت آن ذات مقدس است و اگر عمل نیکی داشتید، آسوده باشید که حضرتش به برکت این ماه عظیم پیشاپیش «مُهر قبولی» بر اعمالتان زده است و دعاهایتان را به مرتبه «قبولی» می رساند.

 

پس با نیت صادق و دلی پاک از خداوند متعال بخواهید که در این ماه شما را بر انجام روزه و تلاوت و پیروی از کتابش توفیق عنایت فرماید.

و بدانید که برترین اعمال در این ماه دوری از حرام الهی است.

 

و اهل تفکر همه می دانند، این ضیافتی استثنائیست که در آن همه و همه، عالم و جاهل، ضعیف و قوی، فقیر وغنی، همه «در هاله کرامت الهی قرار گرفته‌اند» و همه با «یک خطاب» دعوت شده‌اند، نه اینکه گروهی با دعوت ویژه و به طوری خاص پذیرایی شوند و گروهی از عوام، کالانعام!




جمعه 30 تير 1391برچسب:, :: 4:13 ::  نويسنده : سيد علي

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد